حق
بنیادین
توسعه پایدار،
حقوق
بین الملل توسعه
پایدار
و
حقوق
اقتصاد
بین الملل و توسعه
مهندس سید مهدی میر ابوطالبی
معاونت کل سازمان توسعه تجارت ایران
یکسان شدن و حتی مثبت شدن تراز تجاری غیرنفتی برای هر کشور جزو اهدافی است که با تمام قوا دنبال میشود و هر کشوری همواره درصدد افزایش سهم خود در بازارهای جهانی است.
تراز تجاری موضوع پیچیده و مهمی است، اما در کشورهای صادرکننده نفت که به نوعی تضمین درآمد از محل صادرات این ماده دارند، آنچنان اهمیتی ندارد. البته این مقایسه نسبت به کشورهای دیگری است که صادرکننده نفت نبوده و تراز تجاری آنها نتیجه عملکرد بخش خارجی و پویایی صادراتشان است.
تراز تجاری به عنوان جزئی از تراز پرداختهای کشور تاثیر مهمی در بحث نرخ ارز دارد، اگر تراز تجاری به شدت منفی باشد، تامین مالی واحدها را دچار مشکل میکند و قاعدتا باید به افزایش نرخ ارز هم بینجامد و همچنین بالعکس؛ یعنی اگر صادرات از واردات پیشی بگیرد یا در تراز پرداختها، درآمد بیش از مصارف باشد، قاعدتا باید نرخ ارز پایین بیاید. به عبارت دیگر، پایش و رصد کردن تراز تجاری به لحاظ تاثیری که روی نرخ ارز میگذارد، حائز اهمیت است.
شاخصی که در سالهای گذشته با بهبود روبهرو شد، شاخص «صاوا» بود. واردات ایران در سالهای گذشته ۸۰ درصد و حتی تا ۹۰ درصد با احتساب میعانات گازی با صادرات قابل پوشش بود که یکی از دلایل این نزدیکی واردات به صادرات، علاوه بر رشد صادرات، کاهش واردات بوده که البته افزایش نرخ ارز هم بیتاثیر نبوده است. در قانون برنامه سوم توسعه، دولت مکلف به توزان بخشی در تراز تجاری شده بود که در برنامه چهارم هم این موضوع تمدید شد، اما در برنامه پنجم قید نشد، چراکه به عنوان یک تکلیف مشخص است. مجموعه بخشهای مولد کشور باید به نحوی عمل کنند تا تراز تجاری به توازن برسد نه اینکه لزوما مثبت شود.
به هر حال میتوان گفت، تراز تجاری کشورهای صادرکننده نفت با احتساب صادرات این ماده، عموما مثبت است، مانند کشورهای عربستان، قطر، کویت و ونزوئلا که ایران هم از این گروه مستثنی نیست، اما تراز تجاری برخی از کشورها که الگوی خاصی از رشد و توسعه را در نظر دارند، عموما منفی است مانند ایالات متحده.
اگر تراز تجاری را از منظر کشوری و بلوکهای هم بنگریم، تفاوتهای بنیادی وجود دارد. برای نمونه با نگاهی به تراز تجاری آمریکا و چین درمییابیم که آمریکا کسری تراز تجاری شدیدی نسبت به چین دارد؛ یعنی بیشتر واردات دارد تا صادرات و این عدم توازن در تراز تجاری، یکی از مباحث مهم مذاکرات آمریکا و چین بوده است؛ در حالی که در تراز تجاری این دو کشور، مباحث حساب جاری بین آنها هم وجود دارد، به عبارت دیگر، بخشی از کالاهایی که از چین به آمریکا صادر میشود، نتیجه سرمایهگذاری مستقیم سرمایههای آمریکایی در مناطق آزاد چین است که با نگاه کلی به این موضوع، تراز تجاری آمریکا مثبت خواهد بود.
ایران هم در این میان با برخی از کشورهای اروپایی و توسعهیافته تراز منفی دارد و با برخی کشورهای همسایه هم تراز تجاری مثبت داریم. برای نمونه با ترکیه بدون احتساب نفت و گاز تراز منفی داریم، اما در تجارت غیرنفتی، تراز تجاری ما مثبت است. در طول تاریخ هم تراز تجاری ایران همواره با نفت مثبت بوده(به جز سالهایی که تحریم نفتی داشتهایم)، اما تراز تجاری غیرنفتی منفی بوده است.
این اعتقاد که همواره تراز مثبت داشته باشیم، یعنی صادرات بیش از واردات باشد و کمتر بخریم و بیشتر بفروشیم، غلط است و وجود خارجی ندارد؛ این نظریه مربوط به قرن ۱۷ است. در حال حاضر این باور وجود دارد که تجارت جاده دو طرفه است و هیچ کشوری نیست که فقط از ما جنس بخرد و جنسی به ما نفروشد. در مجموع تراز تجاری باید به نحوی متوازن شود که نرخ ارز خیلی تغییر نکند، ذخایر ارزی به سرعت ناپدید نشود و در تشدید جریانهای وارداتی و خروج ارز، تولید ملی آسیب جدی نبیند. البته این مورد نیازمند توازنبخشی در حوزه سیاستگذاری خارجی هم است.