دکتر مهروز آگنج
مهروز آگنج :
در سالهای اخیر بیشتر، اخباری از به قتل رسیدن زنان شنیده ایم،
نمى دانيم بر آن زن چه گذشته، جز اینکه در میان روایتهایی که از سوی قاتل و اطرافیانش در توجیه رفتار ارتکابی می شنویم تقریبا می توان به این وجه اشتراک رسید که موضوع عدم تحمل و باورپذیری مرتکب (همسر، پدر، و گاهی برادر) و جامعه و سنت محلی نسبت به آزادی خواهی، سنت ستیزی و سد شکنی،
زنی است که در تلاش برای داشتن چیزی بیشتر از آن چه سنت و عرف جامعه برای او تعریف کرده است بوده؛
زنی که در پی اعمال حق خود در انتخاب همسر و مقابله ی با رسم ازدواج اجباری با خویشان و يا غير آن بر آمده،
زنی که سودای آموختن و رهایی از بند نادانی دارد و خواستار ایفای نقشی بیشتر از همسر و دختری مطیع و متاع است و به قیام علیه صدایی به پاخواسته که در راستای ابقای تفكرى است که زندگی را برای زن در همان سنت دیرینه می بیند و امکان انتخاب، شنیده و دیده شدن و کشف زندگی را برای او نمی پسندد.
زنی که متهم است ! به سدشکنی و بی پروایی و سرپیچی از رسوم، سزای کارش هدیه ی سر بی بدنش به جامعه و تن بی جانش به شیخ قبیله است.
زنی که پدرش حق کشتن او را دارد بدون اینکه خود را در خطر مجازاتی در خور عملش ببیند.
زنی که قانون نه از جسمش حمایت می کند، نه از حقوقش، که پدرش صاحب جانش است و همسرش مالک جسمش و سرپرستش، و ارزش جانش نیمی از ارزش جان مردان است.
این زن اگر به ازدواج تن دهد، چه به جبر و چه به اختیار، حق تصمیم بر خروج از زوجیت را ندارد مگر با تحقق شروطی که اثبات کند جانش به لبش رسیده و گرنه صلاحیت تصمیم برای خروج از زندگی مشترک بدون ادله ی احصا شده را ندارد.
او حق تصمیم بر خروج از کشور را نیز ندارد.
زیرا فرض بر این است که صاحب کمال نیست و صلاح خود را تشخیص نمیدهد !! با این وجود او وظیفه ی نگهداری انسانی را در بطن خود دارد.
سپس تغذیه ی او با شیره ی وجودش،
پرستاری و پروراندنش،
آموزش سخن گفتن و راه رفتن و آداب زندگی به او؛
و در همين حال،
از منظر قانون حق اخذ هیچ تصمیمی برای او ندارد.
زنی که عدم صلاحیت در تشخیص سره از ناسره در تعدادی از امور زندگیش فرض دانسته شده در عین حال معمار جامعه نیز است.
سالها تلاش زنان برای تغییر سنت ها و قوانينى که ایشان را به حاشیه کشانده بی ثمر نبوده، اما هنوز تا تغییر شرایط به نفع زنان فرسنگها فاصله است.
در این میان گاهی برگشت به عقب و گاهی درجا ماندن های بسیاری بوده است و خواهد بود اما آنچه مهم است ادامه ی تلاش و مقاومت حتی در فضائی آکنده از مسمومیت ها است.
عزیزم، پاک کن از چهره اشکت را، زجا برخیز
تو در من زنده ای، من در تو، ما هرگز نمی میریم.
سایه
منبع :
مهروز آگنج، وکیل پایه یک دادگستری
تاریخ انتشار : شانزدهم اسفند ۱۴۰۱ - هفتم مارس 2023
ابراهیم عماد :
انسان و انسانیت، زن و مرد، حق بنیادین زیستن « ... آزادی بیان، نوشتار و رفتار ...»
ضرورت گذر از :
حاکمیت قانون !؟!
قوای حاکم !؟!
حکومت حکمرانی نما !؟!
برخورد قانونی !؟!
سلب آزادی و .؟.
به :
حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن
و نه قوای حاکم بر آن.
و
در صورت عدم توجه
باعث میشود، که :
حکومتیان
حکمرانی نما, کلمه
قانون
را که دست پخت خود آنان در مدل حکمرانی سه قوه ای بوده و هست به آن (حاکمیت) اضافه و با عنوان
حاکمیت قانون
که عبارت جعلی بیش نبوده، تمایلات فردمحورپندارانه خود را بعنوان
قوای حاکم بر حق حاکمیت ملت
بر گرده
ملت (حاکمیتیان)
تحمیل نمایند.
پیش بسوی نهادینه نمودن :
۱.
حاکمیت حق
و
حکمرانی قانون
با احتراز از استفاده از
عنوان جعلی حاکمیت قانون
در مباحث حقوقی مرتبط اصل مسلم
حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن
و
۲. تلاش آگاهانه و عالمانه
ملت بنیانه (حاکمیتیانه)
برای به ذباله دان تاریخ فرستادن
حکومتیان فردمحورپندار (قوای حاکم بر حق حاکمیت ملت)
به امید آنروز.