آیا
پول یک کالای
قابل داد و
ستد است؟
نوشتار یک مراحعه کننده محترم به سایت
سرور گرامی جناب آقای دکتر عماد
مشکلات فرهنگی تربیتی و نداشتن تربیت صحیح مالی، اقتصادی شاید از موارد پنهانی است که در راه به اجرا در آمدن بسیاری از هدفهای اقتصادی پولی در کشور مانعی جدی بشمار میرود.
بنظر میرسد مقاومت بخش چشمگیری از مردم اعم از مردم عادی و یا مسئولین در مقابل اجرای بسیاری از سیاستهای صحیح پولی در کشور ناشی از همین مسئله باشد توجه به حرکت اقتصاد در گذشته و پنجاه سال اخیر و بخصوص حرکت مالی مردم که نشان از بی انضباطی های گسترده دارد نشان دهنده این مسئله است که در کشور به پول بعنوان یک امکان برای توسعه و رفاه عمومی نگاه نمیشود.
امروز در کشور و درمیان گروه های اندیشمند و سیاسی اقتصادی یک سوال اساسی مطرح شده است که آیا به پول باید به شکل یک کالای قابل داد و ستد نگاه کرد یا خیر ؟
در طول پنجاه سال اخیر تولید صنعتی پیشرفته و کار آفرینی مفید در کنار تحقیق و پژوهش و دستیابی به فن آوری های جدید تنها در بخش بسیار کوچکی از جامعه با درصد ناچیزی از امکانات پیگیری میشد عملی که زیر بنای حرکت یک جامعه موفق و سعادتمند تلقی میگردد، در واقع بخش تجاری و واسطه گری (نه مفهوم قانونمند و درست جهانی آن) سکاندار اصلی گردش پولی و مالی و اقتصادی کشور بوده است.
این مهم چه پیش از انقلاب که با واردات بی رویه کالاهای مصرفی همراه بود و چه پس از انقلاب که سعی بر آن شد تولید داخلی گامی به جلو بردارد همواره تحت تاثیر شدید نگاه سوداگرانه خرید و فروش به مفهوم بازاری در کشور قرار داشته است (انوقت لبنیات فروش قبلی میشود کارخانه دار فعلی و یا آهن قراضه فروش کارخانه نورد راه اندازی میکند و چون پول دارند و از نگاه جامعه هم موفق تلقی میشوند تره هم برای کارشناسان و متخصصان خورد نمیکنند در نتیجه محصول تولیدیشان نا کار آمد و گران و سر هم بندی شده از آب در میاید) در این مسیر به پول هم به مفهوم عام آن به همین صورت نگاه میشود
جملاتی مانند" فلانی با پولش کار میکند" و یا "پول است که پول میاورد" و یا "با پول میشود همه کار کرد" و یا "پول را روی هر چه بگذاری آب میشود" در پشت مفاهیم ظاهری خود فرهنگی را بیان میکنند که دقت در آن بسیاری از زوایای پنهان و نا گفته سوداگری مالی در کشور را نشان میدهد فرهنگی غلط که متاسفانه آحاد مردم به آن دل بسته و آن را قبول دارند و بدینوسیله فکر میکنند رفاه شخصی برای ادامه زندگی آنها کافی است غافل از اینکه تنها در درون یک جامعه مرفه و خوشبخت میتوان خوشبخت زیست وکسی هم اگر بگوید اینگونه نابخردانه به اقتصاد نگاه کردن بر سر شاخ بن بریدن است گوش شنوا کمتر پیدا میشود.
"فلانی با پولش کار میکند" جمله ساده ای است اما در معنای خود برده داری مالی و نزول خواری و دریافت سودهای پنجاه و هفتاد درصدی سالیانه را تبلیغ میکند.
"با پول میشود همه کار کرد " جمله ساده ای است اما فرهنگی را در جامعه ما رواج داده که برای بدست آوردن پول هر عملی توجیه پذیر است مثلا میتوان کمی پول خرج کرد و نظر کارشناس را خرید و خانه ای را چند برابر قیمت اصلی کارشناسی کرد و وام چند ده میلیاردی گرفت و بانکها را به ورشکستگی کشاند.
و.................................... حال وقتی این نوع نگاه تلقی عمومی مردم یک جامعه از اقتصاد باشد حتی اجرای درست اصولی از قانون اساسی مانند اصل چهل و چهار که قصد دارد اقتصاد بیمار و درهم تنیده و بسته امروز را بسمت درست خود هدایت کند با مقاومتها و چالشهایی روبرو میشود که ناشی از نوع نگاه مردم به مقوله اقتصاد است و بیشتر جنبه عادت دارد
آنوقت اگر قرار است بانکی تاسیس شود کسی به آن کار ندارد که خلاف قانون اساسی است یا خیر فقط دنبال آن هستند که :
آیا میتوان به وسیله آن از پرداخت مالیات گریخت ؟ و یا وامی دست و پا کرد؟ و یا اگرصندوقهای قرض الحسنه با هزاران شعبه در سراسر کشور نه بانک هستند و نه چندان نظارتی بر آنها هست اما هزاران میلیارد تومان سرمایه کشور در آنها انباشته شده است کسی نمیپرسد اصولا فلسفه وجودی این موسسه چیست؟
وقتی نگاه فرهنگی یک جامعه به ثروت غلط است کارهایی همچون پولشویی ، ربا خواری و........ عمل توجیه پذیری است و زرنگی و درایت شناخته میشود
آنوقت است که سالها خواندن این جمله در روزنامه ها بصورت یک خبر عادی در میاید "نابغه کلاه برداری که در چهار معامله صوری میلیاردها تومان به جیب زد" یاد استاد منصوری بخیر که فریاد بر آوردند نابغه جوان المپیادی است نه فردی کلاه بردار.
همین مسئله باعث شده است که امروز اجرای قوانینی که بنفع خود ملت است با مقاومتهای درونی مردم مواجه شود که این رویارویی علت فرهنگی دارد و مانند مراسم تلخ و شیرینی که در کشور برگزار میشود از سر عادت با آن همراه میشویم و کاری به درستی و یا غلط بودن آن نداریم و فکر میکنم باید تلاش فرهنگی بسیاری کرد تا این رویه تصحیح شود مانند کاری که برای مدرسه سازی در کشور انجام شد و حداقل گروهی پذیرفته اند ساختن مدرسه بهتر از پخش آش است.
آقای دکتر برای بیان بسیاری از این مشکلات فرهنگی که متاسفانه بسیار در جان مردم رخنه کرده، این چند جمله کوتاه و قاصر است و از آن مهمتر توان علمی و دانش من در آن اندازه نیست که بخواهم زیاده گویی کنم، این چند جمله را هم نوشتم تا درد دلی کرده باشم برای شما استاد گرانقدر و دانشمند تا شاید پس دادن درسی باشد برای آنچه از شما آموخته ام.
با تقدیم احترام
امضا محفوظ
--------------------
ابراهیم عماد: ضمن تشکر از این مراجعه کننده محترم به سایت و ارسال نقطه نظرات، برداشت های و بیان درد دل خود در ارتباط با نقش فعلی پول در کشور، از طریق ایمیل، استحضارا اعلام میگردد که انتشار مطلب فوق در این بخش سایت، دلیل بر تائید محتوی مطالب نوشتار در مورد پول و نقش آن در کشور نبوده و نمیباشد. همانطور که در سایت یاد آور شده ام «از بعد شکلی و محتوائی، جهت احترام به کاربران عزیز و آزادی انتخاب آنها، سعی تمام داشته و خواهم داشت که از ارائه نظرات یکسوگرایانه بدون مبنای علمی و عملی (که متاسفانه در اغلب وبلاگ ها و سایت های رسمی و فردی داخلی دیده میشود و ایمیل های ارتباطی اکثریت آنها غیر فعال است) احتراز نموده و اینکه این سایت منحصر به بیان نقطه نظرات علمی و عملی شخصی ام در ارتباط با موضوعات مطروحه نباشد، مبادرت به انعکاس خلاصه و لینک سایت های رسمی نهاد ها، سازمانها و مسئولین و اشخاص حقیقی و حقوقی مرتبط با موضوعات و نقطه نظرات آنان در بخش «دیگر صاحبنظران» نیز نموده ام، که کاربران عزیز، ضمن مقایسه نظرات علمی مستدل و عملکرد های همگام با سیاست های کلی کشور در زمینه های مختلف حقوقی اقتصادی و غیره، آزادی انتخاب در نتیجه گیری از موضوعات اصلی (فرایندهای اصلی) مطروحه در سطح ملی و بین المللی داشته باشند.
مراجعین محترم به سایت چنانچه نظری در ارتباط با تیتر موضوع و محتویات نوشتار فوق دارند، میتوانند آنرا با ایمیل e.emad@ebrahimemad.net برای اینجانب ارسال فرمایند.